ترکيه ا زشموليت دراتحاديه اروپا چه ميخواهد ؟
عزيز عدالت عزيز عدالت


از هنگام تشکيل بازارمشترک و سپس تبديل آن به اتحاديه اروپا ناسيوناليسم در تمام کشور ها ي عضو تعديل شده است ناسيوناليسم ملل اروپايي در قرن نوزدهم بشدت توسعه طلب و جنگجو بود اين روحيه تا پايان نيمه اول قرن بيستم ادامه مي يابد و بعد از جنگ دوم جهاني آرام مي شود و تنها گروههاي افراطي نوستالژيک شعار هاي ناسيوناليستي را حفظ مي کنند و در صد محدودي از شهروندان را حول اين شعار ها بسيج مي نمايند . همين روند با ورود ترکيه به اتحاديه در آن کشور نيز طي خواهد شد و طلايه هاي آن از دوسال پيش که مساله عضويت جدي شده نمايان گشته است . عوامل متعددي در تعديل ناسيوناليسم در اين کشورها دخيل هستند که از آن جمله ميتوان از جهاني شدن ، افول تدريجي دولت _ ملت ها و پيدايش شاهراههاي اطلاعاتي و ارتباطات بدون مرزرا نام برد . در ميان نسل بعد از جنگ در اروپا ، ميهن پرستي ، غرور ملي ، و وابستگي به آب و خاک تضعيف شده و در عوض مدارا با ديگران، صلح طلبي ، احترام به حقوق بشر و نگاه دوستانه به ملل همسايه تقويت شده است اما ناسيوناليسم ترک بدلايل تاريخي همچنان قدرتمند باقي مانده است زيرا اين ناسيوناليسم بعد از انحلال امپراطوري عثماني و در اثر قراردادهاي تحميلي انگليس و فرانسه به ترک ها تقويت شده و با بيطرفي ترکيه در جنگ دوم انرژي خود را تخليه نکرده است . تا حالا دو نهاد عمده نظام حکومتي ترکيه يعني سيستم آموزشي و ارتش ناسيوناليسم ترک را حفظ و باز توليد مي کرد . آموزش و پرورش تاريخ پر افنخار اجداد ترکان را به فرهنگ عمومي تبديل مي کرد و ارتش که طبق قانون اساسي حق دخالت در سياست را داشت ، بعنوان حافظ نظام لائيک ، ناسيوناليسم رابه ايدئولوژي حکومتي تبديل مي کرد . سياست مداران ملي گرا ، نظاميان عظمت طلب و بوروکراتهاي دولت گرا همه حفظ موقعيت خود را در پناه ناسيوناليسم جستجومي کردند . با ورود ترکيه به اتحاديه اروپا ، ارتش حق دخالت در سياست را نخواهد داشت در عمل هم سيستم لائيک ترکيه به آن حد از بلوغ رسيده است که نهاد هاي دموکراتيک جامعه مدني ، دموکراسي و لائيسيته را تقويت مي کنند و ديگر احتياجي به قيم و پاسدار ندارد. سيستم آموزشي نيز با برسميت شناخته شدن حقوق اقليتهاي ملي و قومي از حالت انحصاري خارج مي شود و تنوع فرهنگي ايجاد مي نمايد . اکنون تلويزيون سراسري دولتي برنامه هاي منظم کردي پخش مي کند و اورهان پاموک برجسته ترين نويسنده ترکيه طومار دفاع از ارامنه را امضا ء مي کند . حکم اعدام لغو شده و پارلمان روزانه ده ساعت کار مي کند تا قوانين نا مناسب را اصلاح نموده و قوانين مدرن تصويب کند بدينسان آشکار است که ورود ترکيه به اتحاديه اروپا همه جريانات افراطي ازجمله پان ترکيسم و پان تورانيسم را تضعيف مي کند . مخالفت چپ هاي ضدامپرياليست ، اسلاميون بنيادگرا و ناسيوناليست هاي افراطي با الحاق ترکيه به اتحاديه ارو پا که مجموعا بيست درصد جمعيت کشور را همراه دارند بهمين خاطر است .
ترکيه با پذيرش مقررات اتحاديه بخشي از حق حاکميت خود را به نهاد هاي اتحاديه منتقل مي کند و اين امر براي افرادي که هنوز تعريف اوايل قرن بيستم را از استقلال و حق حاکميت دارند قابل قبول نيست . ناسيوناليسم ترک از اواخر قرن نوزدهم و در دهه هاي پاياني عمر امپراطوري عثماني نطفه بسته و سپس از خاکستر امپراطوري متولد شده است و ازلحاظ تاريخي ترک ها دير تر از ساير ملل اروپائي ناسيوناليست شده اند . هنگاميکه پان اسلاوها ، پان هلنيست ها و پان جرمن ها علم ناسيوناليسم را براي مبارزه با امپراطوري عثماني بلند کرده بودند هنوز اصطلاح پان ترکيسم ساخته نشده بود . در سال هاي پاياني امپراطوري عثماني بعضي از محققين ارمني و يوناني که بشدت ناسيوناليست و ضد ترک بودند تا آنجا پيش رفتند که وجود ملت ترک را انکار کردند و استدلال نمودند که امپراطوري عثماني از ملل متعددي تشکيل يافته بود و با از بين رفتن آن ديگر هيچ ملتي وارث آن نيست و ملتي بنام ملت ترک وجود ندارد. باين ترتيب براي دفاع ازوطن ملت ترک و هويت ترکي و در مقابله با تئوري هاي مغرضانه و سياستهاي خصمانه است که بتدريج ناسيوناليسم ترک جان گرفته و بنوبه خود تئوريزه مي شود . در اوايل قرن بيستم دانشمندان ترک کار تدوين تئوري هويتي و تاريخ کامل ترک ها را شروع مي کنند و متوجه مي شوند که همه ملل آسيائي و اروپائي براي نوشتن تاريخ خودشان ناگزير براي ترکان هم تاريخ نوشته اند و آنان را غارتگر و خونريز معرفي کرده اند چون تا آن زمان بقول منتسکيو ، ترک ها تاريخ ساز بودند و نه تاريخ نويس . ترک ها در طول تاريخ با تمام ملتها در آميخته اند در انان تاثير گذاشته و تاثير پذيرفته اند ، در دوره عثماني هم کليه مسلمانان ، مسيحيان ، يهوديان و پيروان اديان ديگر که در چهارچوبه امپراطوري مي زيستند و اتباع آن بودند « عثمانلي » ناميده مي شدند و ملت بمعني عربي آن يعني به پيروان يک دين اطلاق مي شد مانند ملت مسلمان و ملت يهود. درسال هاي پايان امپراطوري سه نظريه در ميان دانشمندان وجود داشت که هنوز هم هرکدام مدافعين خود را دارند. عده اي معتقد بودند که ترک ها ازاقوام هند و اروپائي هستند . اين نظريه نتوانست مقبوليت پيداکند زيرا مطالعه دستورزبان ترکي نشان داد که ترکي جزو زبان هاي پيوندي اورال _ آلتائيک مي باشد و با زبان هاي ترکيبي هند واروپائي قرابتي ندارد . دسته دوم دانشمندان مطالعات خود را روي اقوام باستاني آسياي صغير متمرکز کردند و ريشه خود شان را به هيتي ها و سومرها رساندند . اين نظريه نيز عموميت نيافت زيرا بيشتر به اسطوره متکي بود و اسناد تاريخي معتبر ارائه نمي داد . بالاخره دسته سوم به تاريخ مدون استناد کردند و ريشه ترک هارا به آسياي مرکزي رساندند . در منابع چيني از دوصد سال قبل از ميلاد مسيح به وجود ترک ها در آسياي مرکزي اشاره مي شود . در ميان اسناد باقي مانده از بيزانس هم به اقوام ترک در آسياي صغير در سال ۵۴٠ ميلادي برمي خوريم و نيز از امپراطوري ترک هاي آسماني « گوگ تورک» در آسياي مرکزي صحبت مي شود . اسناد تاريخي متعددي هم از قرن هشتم به بعد وجود دارد که نشان مي دهد ترک ها از دير باز از شرق بطرف غرب حرکت کرده و بتدريج به آسياي صغير و شرق اروپا رسيده اند وبا اقوام و ملل بومي مخلوط شده اند و بالاخره در سال ١٠۷١ در جنگ ملازگردبربيزانس پيروز شده و حکومت بزرگ سلجوقيان را در اين منطقه تشکيل داده اند . اين نظريه که از روي اسناد معتبر تاريخي ارائه مي شد خيلي زود توانست مقبوليت عامه پيدا کند و مشکل هويتي ترک هارا برطرف نمايد بويژه که نشان مي داد اجداد ترکان گذشته پر افتخاري داشته اند و از ترکستان چين تا رود خانه دانوب را در نورديده اند و بر ملتهاي مختلفي حکمراني کرده اند .از همان زمان يعني ازحکومت سلجوقيان به بعد حکومت ترکيه گاهي اروپائي و گاهي آسيائي ناميده شده است و مردمان حوزه ما نيز حکومت مستقر در آسياي صغير را « روم» مي ناميدند زيرادرجاي حکومت روم شرقي قرار گرفته بود . ناسيوناليسم ترک با همين نظريه قوت گرفته و تابه حال سه مرحله را طي کرده است : مرحله اول دوره ترک هاي جوان است که براي پيوستن به خانواده بزرگ خودشان در آسياي مرکزي ، نگاه به شرق را اولويت سياسي خود انتخاب مي کنند و به ملل ترک زبان در قفقاز و شمالغرب ايران توجه خاص مبذول مي دارند و به يک رشته موفقيت هاي نظامي درين مناطق نائل مي شوند . حمايت از تشکيل جمهوري مستقل آذربايجان درشمال رودخانه ارس در سال ١۹١٨ يادگار اين دوره مي باشد . در سال ١۹٢٣ نظام لائيک در ترکيه بر قرار مي شود و اصلاحات اساسي شروع مي شود که سيماي جامعه ترک را دگرگون مي سازد . مرحله دوم از سال هاي ١۹٣٠ شروع مي شود که با تثبيت کماليسم در ترکيه مشخص مي گردد ، ويژگي اين دوره ساختن دولت مدرن و رسيدن به عالي ترين مرحله تمدن است تا ملت ترک در مقايسه خود با ملل اروپائي خود را عقب مانده و ضعيف احساس نکند . الفباي لاتين جايگزين الفباي عربي مي شود ، جدائي دين ازدولت پذيرفته ميشود و زير بناي ترکيه نوين ايجاد مي گردد . مرحله سوم در دهه پاياني قرن بيستم و با انحلال اتحاد شوروي آغاز مي شود که با پيدايش پنج کشورمستقل ترک زبان در قفقاز و آسياي مرکزي همراه است . تنها ازين تاريخ به بعد است که آسيانيسم ترک ها بصورت يک استراتژي سياسي _ اقتصادي مطرح مي شود . در اين مرحله زبان مشترک ، خط مشترک و شيوه حکومتي مشابه بصورت يک پروژه سياسي در همه کشورهاي ترک زبان به اجرا در مي آيد و بحث کشورهاي مشترک المنافع ترک زبان عنوان مي گردد .
در اين مرحله که اکنون طي مي گردد ناسيوناليسم رومانتيک گذشته جاي خود را به منافع اقتصادي و سياست هاي ژئو استراتژيک مي دهد .ترکيه براي پيشبرد اين سياست در بعضويت در آوردن اين کشور ها در نهاد ها و مجامع بين المللي پيشقدم ميشود . ناسيوناليسم ترک در اين مرحله محمل گسترش سرمايه هاي ترکيه است و کشورهاي ترک زبان که حوزه نفوذ فرهنگي ترکيه مي باشند با آغوش باز ورود سرمايه و تکنالوژي ترکيه را مي پذيرند و ناسيوناليسم ترک نيازي به کاربرد خشونت ندارد . با پيوستن ترکيه به اتحاديه اروپا حوزه نفوذ ترکيه در قفقاز و آسياي مرکزي به حوزه نفوذ اروپا تبديل مي شود و بدينجهت عليرغم مخالفت هاي موجود ، سرمايه هاي اروپائي يکدل و يک زبان خواهان پيوستن هرچه زود تر ترکيه به اتحاديه اروپا مي باشند تا خط لوله نفتي باکو _ تبليسي _ جيهون خط لوله نفتي اروپائي شود که انرژي مورد نياز اروپا را از حوزه نفتي کسپين و در ادامه خود از آسياي مرکزي تامين کند. تبديل آسيانيسم از ايدئولوژيک به يک پروژه سياسي – اقتصادي و قرار گرفتن آن در کادر دموکراسي غربي کليه جريانات فکري عظمت طلبانه و برتري جويانه را تضعيف مي کند البته اين پروسه خود بخود طي نمي شود بلکه بهمت روشنفکران پرکار و خستگي ناپذير وخواست طبقه متوسط که رفاه و خوشبختي خودرا در پيوستن به جرگه کشور هاي پيشرفته جستجو مي کند به ثمر مي رسد . ناسيوناليسم ترک هميشه موضع رقابت با اروپا را داشته است و مبارزه روشنفکران ترک با افراط گري آنان از سالهاي هشتاد قرن بيستم شروع شده و حضور ميليون ها مهاجر ترک در کشورهاي صنعتي موجب زدوده شدن انديشه هاي غرب ستيز از زندگي سياسي و اجتمائي ترکيه شده است تا جائيکه اکنون هيچ حزب و گروه سياسي ، با توجه به حمايت يکپارچه ملت ترک از پيوستن به اروپا ، جرعت نمي کند با آن مخالفت کند و رهبر افراطي ترين گروه پان ترکيست اخيرا اعلام کرده است که نمي خواهد کشورش دردنيا منزوي شود و با پيوستن ترکيه به اتحاديه اروپا مخالف نيست . هرچقدر جامعه ترکيه ثروتمند تر مي شود بهمان نسبت تب و تاب ناسيوناليسم کاهش مي يابد . اولين ضعف عمومي ناسيوناليسم ترک زماني عيان شد که در سال ٢٠٠٢ حزب اسلامي عدالت و توسعه با شکست دادن کليه احزاب ناسيوناليست قدرت سياسي را تصاحب کرد و اکنون با پيوستن ترکيه به اتحاديه اروپا ، شانس ناسيوناليست ها براي بازگشت به قدرت محدودتر مي شود و در صورت موفقيت نيز ديگر نخواهند توانست با شعار هاي ناسيوناليستي حکومت بکنند همچنانکه حالا حزب حاکم اسلامي براي اداره کشور از شعار هاي اسلامي استفاده نمي کند ، تمام شواهد نشان مي دهند که دوران دولتهاي ايدئولوژيک در ترکيه بسر آمده است فقط نگراني از آنجاست که ممکن است جامعه ترکيه در اثر شتاب اصلاحات بحراني شود و يا دول اروپائي برخورد تحقير آميز با ترک ها بکنند که باعث خواهد شد دوباره حکومت اقتدار گرا روي کار بيايد و پيشرفت دموکراسي را دچار وقفه کند . ترکيه بخشي از تحولات دموکراتيک خود را مديون گروه های قدرتمند ترک است . حدود پنج ميليون نفر از اتباع ترکيه در خارج کار وزندگي مي کنند که سه ميليون نفر آنان در آلمان و چهار صد هزار نفرشان در فرانسه ساکن هستند . اين عده قسمتي از در آمد خود را به ترکيه انتقال مي دهند و با رفت وآمد منظم به زادگاه خودشان ، انتقال دهنده اصلي فرهنگ اروپائي به ترکيه مي باشند . نسل اول اين مهاجرين بعد از جنگ دوم براي باز سازي به آلمان رفتند و بيشتر در کارهاي ساختماني بکار گرفته شدند ولي نسل دوم علاوه به کار ساختماني در کار توليد لباس و رستوران نيز فعال شدند و نسل سوم که بعضي از آنها در اروپا بدنيا آمده اند مانند اروپائي ها فکرمي کنند و درتمام رشته هاي اقتصادي و اداري وفرهنگي فعال شده اند در حال حاضر ٣۶٠٠٠ نفراز جوانان ترک در دانشگاههاي آلمان مشغول تحصيل مي باشند که شش هزار نفر آنان در سطح تخصصي و دکترا مي باشد .
دياسپوراي ترک به پل معروف استانبول تشبيه مي شود که بر روي تنگه بوسفور قرار گرفته و آسيا را به اروپا وصل مي کند .گفتني است که دياسپوراي تمامي کشور ها از هموطنان خودشان که در داخل مانده اند بصورت نوستالژيک ناسيوناليست تر مي باشد ، دياسپوراي ترکيه نيز که از دو دسته جداگانه کرد و ترک تشکيل مي يابد بشدت ناسيوناليست هستند . در گذشته گاهي بين ترک ها و کرد ها درگيري فيزيکي پيش مي آمد امااز سال ١۹۹۹ که منطقه کرد نشين ترکيه آرام شده است ديگر از برخورد هاي خشن خبري نيست . هر دو بخش دياسپوراي ترکيه خواهان پيوستن ترکيه به اروپا هستند و کرد ها بيشتر از ترک ها به نتايج اين کار اميد دارند زيرا قوانين اروپا حقوق کامل اقليت ها را برسميت مي شناسد و بنظر مي رسد که با پيوستن ترکيه به اتحاديه اروپا تمام خواسته هاي کرد ها بر آورده خواهد شد . کارگران ترک به طنز مي گويند که ما در گذشته براي کار کردن به اروپا مي رفتيم ولي حالا مي خواهيم ترکيه را به اروپا ببريم تا در خانه خودمان کارکنيم . در ميا ن دياسپوراي ترک ، چپ و راست و مسلمان و لائيک زياد است ولي هر ترک اول ناسيوناليست است و بعدا چيز ديگر . بحث پيوستن به اروپا ، پير و جوان ، فقير و غني و کرد و ترک را بهم نزديک کرده است و افراطيوني که کينه قومي را تبليغ مي کردند طرد شده اند . ترک ها در اروپا بسيار پرکار هستند و توانسته اند ثروت قابل توجهي گرد آورند ودر آلمان بمرحله تاثير گذاري در سياست رسيده اند. جذب موفقيت آميز سرمايه هاي آنان در شکوفائي اقتصاد ترکيه سهم بسزائي داشته است و نقش تبليغي آنان درمعرفي جامعه ترکيه به اروپائيان و جلب توريست براي آن کشور صنعت توريسم را به يکي از پر در آمد ترين رشته هاي اقتصادي تبديل کرده است . سال گذشته ترکيه هفت ميليون توريست جذب کرده است و در آمد آن کشور از توريسم با در آمد نفتي بعضي از کشور هاي نفت خيز رقابت مي کند . سه مساله عمده در ترکيه ناسيوناليسم را تشديد مي کرد که عبارت بودند از مساله کرد ها ، مساله قبرس و مساله ارامنه در رابطه با آغاز مذاکره براي عضويت در اتحاديه اروپا بعضي از کشور هاي اروپائي حل اين مسائل را پيش شرط مي گذاشتند ولي کنفرانس کوپنهاگن در سال ٢٠٠٢ فقط مسائل اقتصادي ، دولت قانون بنياد و حقوق بشر را براي عضويت مطرح کرد و دولت فعلي ترکيه هم موفق شد تمام تعهدات را انجام داده و اماده مذاکره براي عضويت شود . روال عادي اصلاحات ريشه اي که « انقلاب آرام » نام گرفته است نشان مي دهد که هرسه مساله در پروسه مذاکرات حل خواهد شد که براي آينده خود ترکيه نيز اهميت حياتي دارند . مسله ارامنه که قبلا تابو محسوب مي شد هم اکنون در ميان روشنفکران مورد بحث است و وقايع تراژيک سال ١۹١۵ که دولت ارمنستان در باره آن اغراق مي کند همه جانبه بررسي مي شود. و نظر به اينکه داشتن رابطه دوستانه با کشورهاي همسايه از اصول اتحاديه اروپا محسوب مي شود اختلافات با ارمنستان نيز که بعد از اشغال قره باغ آذربايجان ، ترکيه مرزهاي خودرا با ارمنستان بسته و آن را در تنگناي اقتصادي گذاشته است حل خواهدشد و طرف ارمنستان نيز مرتب خواهان ديالوگ است . مساله کرد ها نيز در حال حل شدن است . قبلا صد نفر از شخصيت هاي کرد سندي امضا کرده و از رهبران اروپا خواسته بودند که پذيرفتن حکومت فدرال براي کرد ها را پيش شرط عضويت ترکيه در اتحاديه اروپا قرار بدهند ولي اکنون مردم عادي پذيرفته اند که با ورود ترکيه به اتحاديه اروپا کليه خواسته هاي کرد ها بر آورده خواهد شد و خود ترکيه آنرا بعنوان يک مساله داخلي بصورت قابل قبول طرفين حل مي کند و احتياجي به دخالت دادن ديگران نيست. حل مساله قبرس نيز آغاز شده است . بخش يوناني نشين قبرس از ماه مي امسال بعضويت اتحاديه پذيرفته شده است و با قرارداد آزادي گمرکي که هم اکنون ترکيه با اعضاي اتحاديه دارد دو فاکتور قبرس را برسميت مي شناسد و دولت قبرس نيز مخالف عضويت ترکيه نيست . علاوه بر تمام مواردي که اشاره شد آينده خود حزب اسلامي حاکم در ترکيه نيز در گرو آنست که موفق شود ميدان عمل ناسيوناليست ها و نظاميان را به حد اقل کاهش دهد و گرنه مانند تمام احزاب قبلي باتهام انحراف از اصول قانون اساسي بدست نظاميان ازبين خواهد رفت و راز تلاش شبانه روزي اين حزب براي پيوستن به اروپا نيز در همين نکته نهفته است زيرا قوانين اتحاديه بهترين وسيله براي دور نگهداشتن نظاميان و ناسيوناليست ها از قدرت سياسي مي باشد.
استفاده ازمنابع خبري
September 4th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی